تابستون شروع شده بود بعد با رفیقم رفته بودم بیرون داشتیم

تابستون شروع شده بود بعد با رفیقم رفته بودم بیرون داشتیم تو پارک حرف می‌زدیم و میخندیم ازیل دلقک بازیا بعد یه دختره اومد جلو دوستمم گفت چرا میخندی لبخندت خیلی زشته و من در اون لحظه فقط نگاش کردم دوستم می‌گفت خوبی من مونده بودم چی بگم از اون موقع دیگه نتونستم بخندم 🙃🫠
دیدگاه ها (۹)

اره خیلییییی

:))

وایییییی اینو نشون. مامانم دادم گفتم اجیمه گفت این اجیته این...

#رویای #جوانی#پارت_۱۳_ بدبخت شدم . دیگه بچه ها نمیزارن تو گر...

#رویای #جوانی #پارت_۱۴من گرفتمش سمت همون ریل و گفتم .( _ سور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط