تو می‌رویاما نمیدانیچنان سیر تماشایت کرده‌امکه دیگر تشنه هیچ...

شعر ...سر پناه ماستو شاعر می شوندانان که از قصه ای جا مانده ...

روزگار غم و شادی در شهر من در هم آمیختههمراه با حاجی فیروز م...

عشــق...بــه شاهـــکاری از عـــهد کهــن مــی‌مــانداز ویران...

تاب می‌آورمبا کور سویی از امیــدشاید در انتهای رنجهایمتو... ...

دسـت بـرداراز این تــازیــانـه زدن‌هــای بی‌ثــمرما همان اسب...

تاب می آورم با کورسویی از امیدشاید در انتهای رنج هایمتو...ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط