رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۵۶

دیانا،منو گذاشت رو کاناپه

ارسلان، گذاشتمش رو کاناپه کنارش نشستم

دیانا، دستمو گذاشتم رو دستش

ارسلان، دستشو گرفتم تو دستم دستاش یخ بود قربون دستای کوچولو و سردت برم

دیانا، بوسه ای کوتاه رو لباش گذاشتم

ارسلان، ببین خودت داری کرم می‌ریزی

دیانا، لبامو غنچه کردم و گفتم دوست داشتم

ارسلان، الان دیگه بهم حق بده گازت بگیرم

دیانا، همونجوری با لبای غنچه شده گفتم نه یکمم خودمو ناراحت کردم

ارسلان، فکر نکن الکی خودتو ناراحت کن کاریت ندارما

دیانا، زبونمو درآوردم بیرون زبون درازی کردم

ارسلان، خواستم زبونشون بگیریم سریع زبونشو کرد تو دهنش

دیانا، دیدی نمیتونی کاری کنی
دیدگاه ها (۲۲)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۵۷ارسلان، پشت گردنشو گرفتم و نزدیک خ...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۵۸ارسلان، کیف شو بردم تو اتاق داشت ل...

چطور شده ❓️. قشنگا اولی و دومی رو جواب بدید سومی و چهارمی چط...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۵۵دیانا، السلان ارسلان، جانم ملوس من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط