مُردم از درد و به گوشِ تو
فغانم نرسید ... !
جان ز کف رفت و
به لب راز نهانم نرسید

گرچه افروختم و
سوختم و
دود شدم
شکوه از دست تو هرگز
به زبانم نرسید

#شفیعی_کدکنی
دیدگاه ها (۲۸)

دلم گرفته برایت... مگر نمی دانی !چرا برای‌ دلم یک غزل نمی‌خو...

جناب شعرهای من.. حواست هست دلتنگم...

و خواستنت تمنای هر رگ...#شاملو

بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم ازین چه خوش ترم ای جان ...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

الله الله یا الله حسبی ربی جل اللهندارم جز تو خدایی لا اله ا...

بهار و خاکستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط