میلدارمکهببوسمرخهمچونقمرترا

#میل_دارم_که_ببوسم_رخ_همچون_قمرت_را
بِمَکَم با لب خود آن لب همچون شکرت را

تا غباری ننشیند به رخ و زلف تو جانا
آب پاشی کنم از اشک بصر رهگذرت را

ممکنم نسیت که آیم به سر کوی تو روزی
تا که بر دیده کشم سرمه صفت خاک درت را

من نظر باز نگیرم ز رخت ای شه خوبان
به امیدی که ز من باز نگیری نظرت را

تو چنانی که ز کَس باز نپرسی خبرم را
من به هر کس که رسم باز بپرسم خبرت را

رخ تو کعبه و خالت حجرالاسود و ترکی
دارد امید که یک روز ببوسد حجرت را...
دیدگاه ها (۴)

#یا_رب_سببی_ساز_که_یارم_به_سلامتبازآید و برهاندم از بند ملام...

#به‌سر‌افکنده‌مرا‌سایه‌ای‌از‌تنهاییچتر نیلوفر این باغچهٔ بود...

#به_خواب_مخمل_زلفت_کشیدم_دست_و_دانستمکه شب از شش جهت خوب است...

#تو_رسیدی_که_یکی_شاعری_اش_گل_بکندچشمه ای خشک از این معجزه قل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط