لعنتبهمنوشعرمنوحالخرابم

#لعنت_به_من_و_شعر_من_و_حال_خرابم
لعنت به شب و درد و تب و ...آب و سرابم

لعنت به قلم ، کاش دگر شعر نگویم
بس کن نفسم,تا شبی آرام ؛ بخوابم...
دیدگاه ها (۰)

#نزاکت_آن‌_قدَر_دارد_که_در_وقتِ_خرامیدنتوان از پشت پایش دید ...

#شب_است_و_خیالِ_آغوشِ_ممنوعہ_اےاین شب ها عجیب بوے نفس هاے تـ...

#من_هوا_را_بے_نفسهای_"تو" حاشامےکنمتار و پود عشق را در "تو" ...

#ما_دو_پیراهن_بودیم_بر_یک_بندیکی را باد برددیگری را باران هر...

فریبا شش بلوکی

#شب_خاص Part 23دستی روی شونم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط