چگونه باورمان شد که عشق درمان است

چگونه باورمان شد که عشق درمان است ؟
هنوز خاطره ها می جوند دل ها را
چو زخم های گرسنه
کسی نمی داند
تو هم نمی دانی
که پشت پنجره ی شب کسی ست سرگردان
طنین گریه ی او پشتوانه ی سوگ است…

◉──────────────── ♪♡
دیدگاه ها (۱)

تا هنگامی که ..؛هنوز کلماتی دارم تا عشق خود را به تو ابراز ک...

‏سپس لبخندی زد و گفت:اگر شبی زیرِ این آسمان،در آغوشم به خواب...

میترسم از آدم ها‎آدم هایی که دست می گذارند روی تنهایی ات‎مجو...

▫️مـن دلـم روشـن اسـت روزے تـو از راه می‌رسی و ڪوچہ بو...

این دل ساده اگر مستحق بیزاریستعشق پیجیده تر از نقشه ی هر معم...

بقول نادر ابراهیمی:تورامی خواهمبرای پنجاه سالگیشصت سالگیهفتا...

تو نیستی و من می نویسم گفتی: مگر من کیستم؟ گفتم: تو دنیای من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط