شعمی را روشن میکنم در دنیای او بر خیال خود شعله کشیده ب

شعمی را روشن میکنم ، در دنیای او بر خیال خود شعله کشیده بر آسمان و جهانم را روشن کرده اما او تنها و تنها کوچک نوری‌ست بهر دیدن کاغذِ روبه رویَم
حقیقتا عزیزکرده ، او مرا یادِ خودم می‌اندارد ، من از برایِ تو ، به مانند او سوختم و خویشتن را فدا کردم ، و این فداکاری از نگاه تو آنقدَر ناچیز بود که با نسیمی کوتاه مرا به درک واصل کردی
دیدگاه ها (۰)

اگر انسان نبودم میخواستم آن درختی باشم که روز هایَت را با تک...

به زخم هایِ سطحی آنها نگاه میکردم و با لبخندی آرام درحالی که...

{ نه تنها خیلی وقته ویدیو نذاشتم بلکه این سبک خیلی وقته تو پ...

احساس میکنم به مانند تکه‌ای الماسم که بر دست گدایی افتاده بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط