وقتی زندگی بهت نارنگی میدهد

"وقتی زندگی بهت نارنگی میدهد🍊"
Part:5
폭싹 속았수다🍊

تصمیم داشتم تلوزیون رو روشن کنم که
با صدای گوشی به خودم اومدم..

ات: سلام
ته:ععععع(از اونایی که گلو رو صاف میکنن ) سلام کجایی؟ (با صدای گرفته)
ات: خونم چیکارم داری؟ (کلافه)
ته: امشب وقتت خالیه؟
ات:آره برنامه ای ندارم
ته: خوبه پس شب آماده شو میام دنبالت..
ات: ته کجا؟
ته: امشب قراره با بچه های شرکت شام بخوریم توام به عنوان دوست دختر باید کنارم باشی
(راستی یادم رفت بگم تهیونگ صاحب یه شرکت کت و شلوار مردونست و خیلی هم معروف و موفقه)
ات: یااا شاید برنامه داشتم.. (حرفشو قطع میکنه)
ته:خب کنسل میکردی
ات: اصلا نمیام میخوای چیکار کنی؟
ته:ساعت شیش میام دنبالت
(گوشی رو قطع کرد)


وووو ادامه دارد.....
❤️🔋❤️🪫🥱🫶
دیدگاه ها (۲)

"وقتی زندگی بهت نارنگی میدهد🍊"Part: 4 ات: این چه کاری بود؟ چ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 26ویو سنا*ات که رفت بالا گوشیم زنگ خو...

تک پارتی درخواستی

جیمین فیک زندگی پارت ۹۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط