عاشقانه های شبنم
آرام جانم....
بگو چگونه کلاه از سر این دل ساده برداشته ای
که غیر از تو
کسی را به خلوت دلتنگی اش راه نمی دهد !
چگونه خودت را در حریمش جای داده ای
که فقط به دور خیال تو چمبره زده
و حتی با خویش غریبه شده است !
چگونه اهلی عشقت کرده ای
که رام هیچ منطقی نمی شود !
به راستی تو کیستی
که اینگونه خیالت
خواب هر شبم را ربوده است
و یادت
شبم را به سیطره میکشاند
قلم به دستم می دهد
تا روی کاغذ را سپید کنم از نبودنت !
کاش ...
می دانستی
چگونه خیالت
قرار از این دل بی قرار برده است....
بگو چگونه کلاه از سر این دل ساده برداشته ای
که غیر از تو
کسی را به خلوت دلتنگی اش راه نمی دهد !
چگونه خودت را در حریمش جای داده ای
که فقط به دور خیال تو چمبره زده
و حتی با خویش غریبه شده است !
چگونه اهلی عشقت کرده ای
که رام هیچ منطقی نمی شود !
به راستی تو کیستی
که اینگونه خیالت
خواب هر شبم را ربوده است
و یادت
شبم را به سیطره میکشاند
قلم به دستم می دهد
تا روی کاغذ را سپید کنم از نبودنت !
کاش ...
می دانستی
چگونه خیالت
قرار از این دل بی قرار برده است....
- ۲.۹k
- ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط