روی کاناپه نشسته بود و داشت تو نتفیلیکس میچرخید بلخره یه

روی کاناپه نشسته بود و داشت تو نتفیلیکس میچرخید بلخره یه فیلمی پیدا کرد که از پوستر و توضیحات بنظر فیلم خوبی میومد پس پِلِی‌ش کرد جونگ کوک رو بلند صدا کرد
و اونم با یه کاسه‌ی بزرگ پاپکورن اومد کنارش نشست
جونگ کوک : ا.ت ساعت ۲ صبحه داد نزن الان همسایه ها میریرن سرمون
ا.ت : آروم صدات کنم نمیشنوی خو
جونگ کوک : خب حالا چه فیلمی میخوای بزاری ؟
ا.ت : همین دیگه فیلم Newness (تازه بودن)
جونگ کوک : هوم ، ا.ت تو قبلا دیدیش ؟
ا.ت : نه ولی بنظرم میاد قشنگ باشه
جونگ کوک : آها ، بیا پاپکورن بخور
ا.ت : هنو که فیلم شروع نشده
جونگ کوک : خو درستشم همینه که قبل از فیلم تموم شه
ا.ت : باشه بابا ؛ هوم شروع شد دیگه فیلم رو ببین
ویو راوی :
همه چی داشت خوب پیش میرفت هر دوشون محو فیلم شده بودن و چشم از صفحه‌ی TV برنمیداشتن اره همینطوری ادامه داشت تا اینکه کارگردان تصمیم گرفت ژانر فیلمش رو از درام به عاشقانه تبدیل کنه حالا دیگه جای سکانس های اشک آور صدای ملچ‌وملوچ و آه و ناله میومد ا.ت با صورت قرمز به صفحه‌ی TV زول زده بود یهو کنترل رو برداشت و فیلم رو قطع کرد
ا.ت : خب کافیه تا همینجا یه فیلم بسه دیگه
جونگ کوک ‌: نه بزارش قشنگه
ا.ت : نه ، بزار یه فیلم دیگه بزارم
جونگ کوک : اصلا میخوای ادامش رو تو اتاقم ببینیم ؟
ا.ت : تو اتاقت که TV نداری
جونگ کوک : TV نه ، ولی.... یه آینه‌ی بزرگ دارم !
ا.ت : جونگ کوک ..... هرچی میبینی که نباید بیای رو من انجام بدی
جونگ کوک : حس میکنم از عمد یه همچین فیلمی اتنخاب کردی ! حالا عمدی و غیر عمدیش فرقی نداره بیبی ؛ الان دیگه بدجور ددی رو تحریک کردی
《واسه قسمت اسماتش کامنت بزارین تا براتون تو پی‌وی بفرستم》
ویو راوی :
جونگ کوک ا.ت رو از پشت بغل کرده بود و زیر دلش رو ماساژ میداد قطره های آب از روی موهاش به روی شونه‌ی ا.ت میچکید ؛ ا.ت با چشمای خسته به سمتش برگشت
ا.ت : دیگه از الان به بعد فقط برنامه کودک میبینیم
جونگ کوک : اره واسه اون بچه باید آماده باشیم
ا.ت : جونگ کوکککککک !
جونگ کوک : باشه بابا آروم باش ، دیگه باید با واقعیت کنار بیای
ا.ت : برو اون قرص زد بارداری رو بیار
جونگ کوک : اعع ا.ت من اینهمه به کمرم فشار نیاوردم که تو بزنی زحمات منو به چوخ بدی
ا.ت : چقدم که زحمت کشیدی
جونگ کوک : الان کمر من به فاک رفته تقصیر منه ؟
ا.ت : نه په تقصیر منه ؟!
جونگ کوک : بله تقصیر شماست تو اون فیلم رو انتخاب کردی
ا.ت : به من چه میخواستی تحریک نشی
همسایه : اهم ببخشید صدای آه و ناله تون که مارو اع خواب بی خواب کرد لاقل الان دعوا نکنین
《و صبح روز بعد رو مشغول جواب دادن به همسایه ها بود و چند روز بعد هم خبر حاملگی ا.ت اومد》
دیدگاه ها (۸)

p/1

p/2

تو آینه به خودش نگاه میکرد افکار توی مغزش پیچ در پیچ تو سرش ...

این پست و گلاش رو تقدیم میکنم به تموم شکوفه های بهاری نازم ک...

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

مافیای قدرتمند من فصل دوم پارت 36تهیونگ. فکر کنم اینه قرار د...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط