گله کردم پیش دریا
گله کردم پیش دریا
از نبودنهای تو
و هر موج فریادِ عاشقانهام را
به وسعت بیکرانش برد
دریا، میدانی؟
تنهاییام چقدر سنگین است
وقتی دستهای او نیستند
تا بگیرند دستهای لرزانم را
بی او ، هر نفس مثل تیغ است
که در جانم فرو میرود
و من هنوز مجنونِ چشمانش
در این صحرا
بیقراری میکنم
برای یک لحظه
برای یک نگاه
برای یک "دوستت دارم" که نگفت
اگر باز نیاید
دریا، خودت بگو
چه کسی آرام کند
این دل را که فقط او را میطلبد.....
دلنوشته....
🌺
گله کردم پیش دریا
از نبودنهای تو
و هر موج فریادِ عاشقانهام را
به وسعت بیکرانش برد
دریا، میدانی؟
تنهاییام چقدر سنگین است
وقتی دستهای او نیستند
تا بگیرند دستهای لرزانم را
بی او ، هر نفس مثل تیغ است
که در جانم فرو میرود
و من هنوز مجنونِ چشمانش
در این صحرا
بیقراری میکنم
برای یک لحظه
برای یک نگاه
برای یک "دوستت دارم" که نگفت
اگر باز نیاید
دریا، خودت بگو
چه کسی آرام کند
این دل را که فقط او را میطلبد.....
دلنوشته....
🌺
- ۱.۴k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط