ولی از هفتم تا نهم ی چیزی در من تو مدرسه مصلی نژاد با وجود شماها تغییر کرد...
امروز 1404/02/24
آخرین چهارشنبه سال نهم...
آخرین کلاس درس نهم...
آخرین زنگای نهم..
آخرین خاطره های نهم...
آخرین اتفاق های خوب و بد نهم...
آخرین های مصلی نژاد...
تموم شد .
توی مدرسه ای که بیشترین لحظات خوب زندگیم رو گذروندونم...
توی کلاسی که با بهترین دوستام بودم...
لحظات خوب و بدی و تجربه کردم ، راحت خندیدم ، گریه کردم ، خوشحال شدم ، ترسیدم،اشک ریختم ، بغل کردم ، احساس کردم ، حرس خوردم و ....
همه این اتفاق ها یک تجربه جدید و یک خاطره خوب یا بد بود..
بعضی از معمایی که واقعا عشق بودن...
بهترین دوستایی که میتونستم داشته باشم ،
شماها بخشی از وجودم شدین واقعا کنار شما بودنو خیلی دوست دارم کلی خاطره های قشنگ ساختیم گاهی اوقات دعوا کردیم ولی فهمیدیم که بازم همو دوست داریم ندیدنتون واقعا برام سخته حتی نمیتونم بهش فکر کنم ولی نمیتونیم کاری بکنیم دلم برای همه چی تنگ میشه
برای شما ، مدرسه ، ایستگاه اتوبوس ، دوتا مغازه جای مدرسه ، جایی که سه سال میشینیم بعضی هاهم اونجا به دنیا اومدن ، پارک جای مدرسه ، تو گوشتون زدن ، تو شکم لعیا زدن ، فحش دادن به معلما ، نگاه های سنچولی به ستایش ، ضایع شدنای صفایی ، گیر دادنای نصرآبادی به لعیا ، خنده های همتون ، انگشت کردنای ستایش و لعیا و ایناز ، بستنی های بوفه ، عصبانیت لعیا ، شیپ کردن دیگران ، رو زمین نشستنامون ، گوشی اوردنای ستایش تو کلاس ، آب بازی هامون ، دیجی یسنا ، رقصیدناتون ، نسبت های فامیلیمون ، جوون گفتن ددی مهرسا ، حرفای بی ربط ساجدی ، جوک های مشیر ، اکشن شدن ملیکا ، دعواهای یسنا با معلما ، شعر you have my number ، شعر حرفای معلما ، گازای لوسی ، رو میز زدنای اناهیتا(خودم) ، نامگذاری فحشا ، عقب نشستن و خوابیدنا ، کر بودن آرمیتا ، لباس ست کردنای مشیر ، نصیحت های نصرآبادی ، خنده های پولداری راجی و سنچولی ، از کولر بارون اومدن ، ضایع شدنامون ، صداهای عجیب غریب لعیا ، دستپخت ایناز ، کارت 20 20 ستایش ، تخمی گفتن سالار پناه ، خنده های تارا ، تراول ماگ غزل ، عشق بین هستی و رفایی ، اکیپ نگهبانان برونگرا ، استاک کردنای ستایش ، عکس ددی دهقانیان البته برداشتنش ، حرفای قشنگ راجی و بتول ،ددی کنزو ، همکار بودن من و آیناز و ستایش ، غلط گیر من ، نقاشی های قشنگ تارا و آرمیتا ، تلپاتی های من و یسنا، اب ریختن همتا رو خودش ، دراما های اخیر ، شغل درامدی ، صدای گرفته غزل ، خونه ی من و ستایش و لعیا ، گریه هامون ، خط بر زیبای مشیر ، دستبندی که ایدا بهم داده ، سلام کردنای یهویی منو یسنا ، پولدار بودن مشیر ، بیبی گوریل شدن لعیا ، غیب شدنای یهویی ستایش تو اردو ، ایفون زدن خونه مردم ، کراش آرمیتا ، کنسل کردن امتحانای نصرآبادی ، بد در باز کردن ستوده ، استعداد مو بافتن عسل ، دمپایی سبز ، برق رفتنای به موقع ، حقی بودن مهرانه (به جای ح ج باید باشه )، یه مهرسا عاشق یه مهرسای دیگه بودن ، شیپای دوست داشتنیمون : ستایش و لعیا ، فرزانه و غزل ، خودم و ددی زینب ، آیدا و ایناز ، مهرانه و آرمیتا ، یسنا و مهرسا و کلی خاطره ی قشنگ دیگه که دلم واقعا برای همشون تنگ میشه....
"آناهیتا، ردیف اول، کلاس901"
آخرین چهارشنبه سال نهم...
آخرین کلاس درس نهم...
آخرین زنگای نهم..
آخرین خاطره های نهم...
آخرین اتفاق های خوب و بد نهم...
آخرین های مصلی نژاد...
تموم شد .
توی مدرسه ای که بیشترین لحظات خوب زندگیم رو گذروندونم...
توی کلاسی که با بهترین دوستام بودم...
لحظات خوب و بدی و تجربه کردم ، راحت خندیدم ، گریه کردم ، خوشحال شدم ، ترسیدم،اشک ریختم ، بغل کردم ، احساس کردم ، حرس خوردم و ....
همه این اتفاق ها یک تجربه جدید و یک خاطره خوب یا بد بود..
بعضی از معمایی که واقعا عشق بودن...
بهترین دوستایی که میتونستم داشته باشم ،
شماها بخشی از وجودم شدین واقعا کنار شما بودنو خیلی دوست دارم کلی خاطره های قشنگ ساختیم گاهی اوقات دعوا کردیم ولی فهمیدیم که بازم همو دوست داریم ندیدنتون واقعا برام سخته حتی نمیتونم بهش فکر کنم ولی نمیتونیم کاری بکنیم دلم برای همه چی تنگ میشه
برای شما ، مدرسه ، ایستگاه اتوبوس ، دوتا مغازه جای مدرسه ، جایی که سه سال میشینیم بعضی هاهم اونجا به دنیا اومدن ، پارک جای مدرسه ، تو گوشتون زدن ، تو شکم لعیا زدن ، فحش دادن به معلما ، نگاه های سنچولی به ستایش ، ضایع شدنای صفایی ، گیر دادنای نصرآبادی به لعیا ، خنده های همتون ، انگشت کردنای ستایش و لعیا و ایناز ، بستنی های بوفه ، عصبانیت لعیا ، شیپ کردن دیگران ، رو زمین نشستنامون ، گوشی اوردنای ستایش تو کلاس ، آب بازی هامون ، دیجی یسنا ، رقصیدناتون ، نسبت های فامیلیمون ، جوون گفتن ددی مهرسا ، حرفای بی ربط ساجدی ، جوک های مشیر ، اکشن شدن ملیکا ، دعواهای یسنا با معلما ، شعر you have my number ، شعر حرفای معلما ، گازای لوسی ، رو میز زدنای اناهیتا(خودم) ، نامگذاری فحشا ، عقب نشستن و خوابیدنا ، کر بودن آرمیتا ، لباس ست کردنای مشیر ، نصیحت های نصرآبادی ، خنده های پولداری راجی و سنچولی ، از کولر بارون اومدن ، ضایع شدنامون ، صداهای عجیب غریب لعیا ، دستپخت ایناز ، کارت 20 20 ستایش ، تخمی گفتن سالار پناه ، خنده های تارا ، تراول ماگ غزل ، عشق بین هستی و رفایی ، اکیپ نگهبانان برونگرا ، استاک کردنای ستایش ، عکس ددی دهقانیان البته برداشتنش ، حرفای قشنگ راجی و بتول ،ددی کنزو ، همکار بودن من و آیناز و ستایش ، غلط گیر من ، نقاشی های قشنگ تارا و آرمیتا ، تلپاتی های من و یسنا، اب ریختن همتا رو خودش ، دراما های اخیر ، شغل درامدی ، صدای گرفته غزل ، خونه ی من و ستایش و لعیا ، گریه هامون ، خط بر زیبای مشیر ، دستبندی که ایدا بهم داده ، سلام کردنای یهویی منو یسنا ، پولدار بودن مشیر ، بیبی گوریل شدن لعیا ، غیب شدنای یهویی ستایش تو اردو ، ایفون زدن خونه مردم ، کراش آرمیتا ، کنسل کردن امتحانای نصرآبادی ، بد در باز کردن ستوده ، استعداد مو بافتن عسل ، دمپایی سبز ، برق رفتنای به موقع ، حقی بودن مهرانه (به جای ح ج باید باشه )، یه مهرسا عاشق یه مهرسای دیگه بودن ، شیپای دوست داشتنیمون : ستایش و لعیا ، فرزانه و غزل ، خودم و ددی زینب ، آیدا و ایناز ، مهرانه و آرمیتا ، یسنا و مهرسا و کلی خاطره ی قشنگ دیگه که دلم واقعا برای همشون تنگ میشه....
"آناهیتا، ردیف اول، کلاس901"
- ۵.۵k
- ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط