دیوانه نمودم دل فرزانه خود را

دیوانه نمودم دل فرزانه خود را
در عشق تو گفتم همه افسانه خود را

غیر از تو که افروخته ای شعله به جانم
آتش نزند هیچ کسی خانه خود را

من زنده ام آخـــــر! دگری را تو مسوزان
ای شمـــــع، مرنجان دل پروانه خود را

از بهر تو سر باختن من هنری نیست
هر دلشده جان باخته جانانه ی خود را

دل کوچه به کوچه دود و نام تو گوید
باز آ، ببر این مرغک بی لانه ی خود را

با سنگ زدن از بر دلبر نشود دور
من خوب شناسم دل دیوانه خود را...🌸❤

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

وقتی سعی در نوشتن از عشق کردمچه دردی را تاب آوردمسنگینی تمام...

قد وبالای تورا ماه ندارد گل مناینقدر چانه نزن راه ندارد گل م...

در کافه‌ی تنهایی امشب بی قرارم... سهمم فقط فنجانی است از انت...

به خدا که بسپاری حل می شودخودم دیده ام وقتی که از همه بریده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط