عشقتآموختبهمنرمزپرشانیرا

#عشقت_آموخت_به_من_رمز_پريشانی_را
چون نسيم از غم تو بی سر و سامانی را

بوی پيراهنی ای باد بياور، ور نه
غم يوسف بكشد عاشق كنعانی را

دور از چاک گريبان تو آموخت به من
گل من! غنچه صفت، سر به گريبانی را

آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت
مرغ خو كرده به پرواز گلستانی را

ليلی من! غم عشق تو بنازم كه كشی
به خيابان جنون، قيس بيابانی را

اينک آن طرف شقايق، دل من كز سوزش
داغ بر دل بنهد لاله‌ی نعمانی را

همه، باغ دلم آثار خزان دارد، كو؟
آن كه سامان بدهد اين همه ويرانی را...
دیدگاه ها (۰)

#ندانمت_به_حقیقت_که_در_جهان_به_که_مانیجهان و هر چه در او هست...

#بی_وفا_خت_تک_ستاره‌ی_آسمونه_قلبمی...

#در_چهرهٔ_تو_اَخم_به_خوارى_چه_می‌كند؟يك چكه لَک، به آينه‌كار...

#دست_بر_زلف_زدم، شب بود، چشمش مست خواببرقع از رویش گشودم تا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط