درد ها را سر به سر انباشتند

درد ها را سر به سر انباشتند
انتظار سینه ما داشتند

تا نفس داری دلا فریاد کن
بستگان سینه را آزاد کن

چیست دریا؟چشم پر اشک زمین
در نگاهش آرزویی ته نشین
 
آرزوی پا گشودن،پر زدن
بر فراز کوهساران سر زدن

چشمه بودن،باز جوشیدن به کوه
دم زدن با آن بلند با شکوه

خویشتن از خویشتن انگیختن
از درون خویش بیرون ریختن

تشنگی نوشیدن از پستان خویش
آب دادن تشنه را از جان خویش...

🎙"هوشنگ ابتهاج"
دیدگاه ها (۰)

بی‌قرارممی‌خواهم بروممی‌خواهم بمانمدارم در ترانه‌ئی مبهم زاد...

میزی برای کار ،کاری برای تخت ،تختی برای خواب ،خوابی برای جان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط