دستم را فشرد

🌱🍒دستم را فشرد
و به نجوایم سه حرف گفت
سه حرفی که عزیزترین دارایی تمام روزم شد.
«پس تا فردا»
ریش تراشیدم دوبار
کفش‌هایم را برق انداختم دوبار
لباس های رفیقم را قرض گرفتم
با دو لیر
که برایش کیکی بخرم
قهوه‌ای خامه‌دار
حالا تنها بر نیمکتم
و گرداگردم عشاق، لبخند زنانند...
و برآنم
که ما را نیز لبخندی خواهد بود...
شاید در راه است
شاید لحظه‌ای یادش رفته
شاید
شاید..🌱🍒

#محمود_درویش
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱شکسته آنچه میانِ من و تو حرمتِ ماست نظر به آینه و سنگ کن! ...

🌱🍒❣زندگی زندان نیست. زندگی مجازات نیست. زندگی یک پاداش است. ...

می ترسم از شعر

این توییزنجیری که فکرم را سنگین کرده استشعر مینویسدو شب بوها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط