ز عشقت سوختم ای جان کجایی

ز عشقت سوختم ای جان کجایی

بماندم بی سر و سامان کجایی

نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی

نه در جان نه برون از جان کجایی

ز پیدایی خود پنهان بماندی

چنین پیدا چنین پنهان کجایی

هزاران درد دارم لیک بی تو

ندارد درد من درمان کجایی...🦋🦋

دای بو دفعه گلمسین اولجیم دا اوزون بیل😔💔
دیدگاه ها (۰)

شوق دیدار تو را دارم نمی آیی چرامثل باران،تند میبارم نمی آیی...

سهم من از زندگی ای کاش چشمان تو بوددر میان دست من گرمای دستا...

دلم بهانه نگیرد بگوچه کارکند؟چگونه بی تو مرا گرم روزگار کندچ...

باران که میبارد؛ دلم برایت تنگ تر می شود! راه می افـتم... بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط