دلم میخواهد

دلم میخواهد
"عکاس "باشم
و "کرشمه ی"چشمانت را
به جهان "مخابره"کنم ،،

"آهنگر"باشم
و از تیزی "نگاهت"شمشیر
و از "خم "ابروانت" خنجر بسازم

نقاش باشم
و طرح"لبخندت"را
بر سر در "شهر"قاب کنم،،

شاعر باشم
و شعر کوتاهم بلندی "گیسوی " تو  باشد
و رسالت عشق "حیرانیش"

اما "عاجزم " و عاجزان را
"رمق" هنرمندی نیست

"ولگرد"خیابانی میشوم
"می"مینوشم
و مستانه "مست"میکنم
در آغوشت میکشم
"لبانت" را "خیس"و محکم می بوسم
تو بخند و بگو
"دیوانه " است ،بی خیال...🦋🦋

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۱)

جانِ بیمارِ مرا نیست ز تو روی سؤالای خوش آن خسته که از دوست ...

تجربه کافه رفتن دو نفره ندارماما تا دلت بخواهد،تنها قدم زده‌...

غزلی نگفته دارم، که کند ز تو حکایتبه چکامه چون سرایم، آنهمه ...

نهنگی دید مرگش را، ولی دل را به دریا زدمن از پایان خود آگاهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط