خاطرهها همچون برگـ های پاییزیاند؛
گاه با نسیمی آرامـ از شاخههای گذشته فرو میافتند
و گاه طوفانی در دل به پا میکنند.
برخی نرمـ و لطیفـ. اند، چون عطر باران بر خاکـ تشنه،
و برخی تیز و گزنده، چون خنجر بیرحمـ زمان.
آنها ما را به کوچههای کودکی میبرند، به خندههای بیدلیل، به چشمانی که روزی درخشان بودند و دستـ هایی که گرمایشان دیگر نیستـ. خاطرهها گاهی آرامشاند،
گاهی اندوه، اما هرگز از میان نمیروند؛ تنها در گوشهای از دل پنهان میشوند
تا روزی دوباره از پسِ یکـ نغمه، یکـ عطر یا یکـ غروبـ، جان بگیرند و ما را به سفری بیپایان در گذشته ببرند.
خاطرهها، تکههایی از گذشتهاند که در دل زمان جاودانه میشوند. گاهی در میان شلوغیهای زندگی، بیهوا از گوشهای سر برمیآورند، لبخندی بر لبـ ها مینشانند یا چشمی را نمناکـ میکنند.
برخی، چون نسیمـ بهاری، لطیفـ و دلنشیناند؛ عطر کودکی، صدای خندههای بیپایان، نرمی دستانی که روزگاری دستانمان را در میان خود میفشردند. برخی دیگر، چون برگـ های پاییزی، اندوهناکـ و غریبـ اند؛ لحظاتی که دیگر بازنمیگردند، نگاهی که در ازدحامـ سالها گمـ شده استـ.
اما خاطرهها، چه شاد و چه غمگین، گنجینههای بیهمتای روحاند. یادآور آنچه بودهایمـ، آنچه آموختهایمـ و آنچه قلبمان هنوز در هوای آن میتپد. و چه زیباستـ که در غروبـ های تنهایی، دستـ بر پنجرهی ذهن بکشیمـ و با لبخندی از عمق جان، به سرزمین خاطراتـ سلامی دوباره کنیمـ... 🍃🌱
گاه با نسیمی آرامـ از شاخههای گذشته فرو میافتند
و گاه طوفانی در دل به پا میکنند.
برخی نرمـ و لطیفـ. اند، چون عطر باران بر خاکـ تشنه،
و برخی تیز و گزنده، چون خنجر بیرحمـ زمان.
آنها ما را به کوچههای کودکی میبرند، به خندههای بیدلیل، به چشمانی که روزی درخشان بودند و دستـ هایی که گرمایشان دیگر نیستـ. خاطرهها گاهی آرامشاند،
گاهی اندوه، اما هرگز از میان نمیروند؛ تنها در گوشهای از دل پنهان میشوند
تا روزی دوباره از پسِ یکـ نغمه، یکـ عطر یا یکـ غروبـ، جان بگیرند و ما را به سفری بیپایان در گذشته ببرند.
خاطرهها، تکههایی از گذشتهاند که در دل زمان جاودانه میشوند. گاهی در میان شلوغیهای زندگی، بیهوا از گوشهای سر برمیآورند، لبخندی بر لبـ ها مینشانند یا چشمی را نمناکـ میکنند.
برخی، چون نسیمـ بهاری، لطیفـ و دلنشیناند؛ عطر کودکی، صدای خندههای بیپایان، نرمی دستانی که روزگاری دستانمان را در میان خود میفشردند. برخی دیگر، چون برگـ های پاییزی، اندوهناکـ و غریبـ اند؛ لحظاتی که دیگر بازنمیگردند، نگاهی که در ازدحامـ سالها گمـ شده استـ.
اما خاطرهها، چه شاد و چه غمگین، گنجینههای بیهمتای روحاند. یادآور آنچه بودهایمـ، آنچه آموختهایمـ و آنچه قلبمان هنوز در هوای آن میتپد. و چه زیباستـ که در غروبـ های تنهایی، دستـ بر پنجرهی ذهن بکشیمـ و با لبخندی از عمق جان، به سرزمین خاطراتـ سلامی دوباره کنیمـ... 🍃🌱
- ۴.۲k
- ۰۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط