گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم🌸
همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم💚
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام
خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم
پرده مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاک درش با که بود بازارم

#گل
#کنج‌خیال
دیدگاه ها (۰)

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را🌸به یک پرواز بی هنگ...

زاهدان را توبه دادیم و حریفان را شرابما در این میخانه با گبر...

چه بیهوده خودم را توضیح می‌دادم، 🌸وقتی فقط دنبال بهانه برای ...

گر تو تویی و  من منم،🌸 من نه منم نه من منم💚عاشق زار او منم 🌸...

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم🌸همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط