امروز هم گذشت
امروز هم گذشت..
مثل تمام روزهایی که هرگز برنگشتند
و من هنوز در لابهلای خاطراتی قدم میزنم
که از داغ آنها فقط خاکستر مانده...
گاهی فکر میکنم زندهام،
اما نفسهایم بوی نبودن میدهند...
شاید زنده ماندن فقط تکرار آرام درد باشد
خودم را میان آینهها میبینم و نمیشناسم
-همانقدر غریب.. همانقدر خسته
که روزی در نگاه تو بودم
این دنیا سهم هیچکسی نیست...
فقط توهمی از رسیدن،
که ما را به نیامدهترین فرداها میکشاند
و من هنوز با نام تو ادامه میدهم
بیآنکه بدانم این ادامه، زندگیست..
یا مرگی آرام با چشمان باز
مثل تمام روزهایی که هرگز برنگشتند
و من هنوز در لابهلای خاطراتی قدم میزنم
که از داغ آنها فقط خاکستر مانده...
گاهی فکر میکنم زندهام،
اما نفسهایم بوی نبودن میدهند...
شاید زنده ماندن فقط تکرار آرام درد باشد
خودم را میان آینهها میبینم و نمیشناسم
-همانقدر غریب.. همانقدر خسته
که روزی در نگاه تو بودم
این دنیا سهم هیچکسی نیست...
فقط توهمی از رسیدن،
که ما را به نیامدهترین فرداها میکشاند
و من هنوز با نام تو ادامه میدهم
بیآنکه بدانم این ادامه، زندگیست..
یا مرگی آرام با چشمان باز
- ۴.۵k
- ۲۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط