تو یکی از کارکنان کمپانی بودی

تو یکی از کارکنان کمپانی بودی...
موهای کوکی رو به هزار زحمت درست کردی و تموم که شد خواستی بری به کارای دیگه برسی که
*گیف* موهاشو داد بالا
+یاااااااااااا نهههه
کوک: یاع، حالا دوباره مجبوری بیای بالای سرم و موهامو درست کنی
یه لبخند دندون نما زد. *
+ ایش انقد اذیتم نکن دیگه
کوک: خب چیکار کنم دست خودم که نیست؛ وقتی سرتو نزدیکم میکنی حس آرامش عمیقی بهم دست میده.
سرشو انداخت پایین*
همکارات و اعضا شروع کردن به عوعو کردن و دست زدن. و از اونجایی که تو یکم مغرور بودی و خیلی ناز میاوردی گفتی: لوس ننر مامانی، ب من چه اصن، من کارمو انجام دادم، بای
رفتی بیرون و در رو بستی*
همه زدن زیر خنده و دوست صمیمیت که اونجا بود گفت: جونگ کوک شی مبارکه.
کوک با چهره ای غمگین گفت: ا. ت که ناراحت شد و رفت.
ا.د: بله دیگه؛ یکم نازشو بکشی حله. من میدونم که اونم دوست داره. گوشیش پره از عکسات و فیلمات و...
شوگا: آخیش، پس از این به بعد با هم قرار میذارن، منم دو ساعت راحتم تو خونه.
کوک:
کوک: :/



¦❀° #jungkook ¦❀° #gif ¦

✿••٠٠ #J_u_n_g_k_o_o_k ٠٠••✿
دیدگاه ها (۸)

Good night armys♡

کپشن مهم

سرش خیلی شلوغ بود و ی ماهی میشد ک ندیده بودیش تنها چیزی ک از...

توی کافی شاپ بودید که بچه ی خدمتکار اونجا اومده بود و با کوک...

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

موضوع پارت ۲

فیک کوکیپارت ۲راوی: ا/ت رفت خودش یه چیزی خورد بعد یکم کتاب خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط