من قلمی دارم
من قلمی دارم
که روزهای آشنایی را با من می نوشت
جوهر را به کاغذ و سطر
و ذهن پراکنده ام را به یکجا جمع میکرد
یکجا
آن یکجا تنها زلال چشمانت بود
قلم برایم تداعی چشمانت هست
زمانی که منظومه ای را نگاه میکردی
.
که روزهای آشنایی را با من می نوشت
جوهر را به کاغذ و سطر
و ذهن پراکنده ام را به یکجا جمع میکرد
یکجا
آن یکجا تنها زلال چشمانت بود
قلم برایم تداعی چشمانت هست
زمانی که منظومه ای را نگاه میکردی
.
- ۱۳.۷k
- ۳۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط