تو چه کردی که به چشمان تو عادت کردم
تو چه کردی که به چشمان تو عادت کردم
روز و شب در طلبت سخت عبادت کردم
شدم از دیدهء تو مست و نوشتم شعری
به فدایت یارِ من، باز جسارت کردم
دوستت دارم و این عشق ندارد شعبه
بر سر عشقِ تو با خلق رقابت کردم
آنقدر خوب و عزیزی که برایت هر شب
از خدایم طلب اوج سعادت کردم
گر چه رفتی و ندیدی همه احساسم را
هر چه شعرست برای تو کتابت کردم
آخر از سردی رفتار تو رنجید دلم
سخت دلگیر شدم، باز نجابت کردم
گفته بودی چه کسی روز قیامت را دید؟
من برای تو به پا روز قیامت کردم
تو که از فاصله ها هیچ نمی ترسیدی
من ولی فاصله را باز رعایت کردم
چشم من بود به ساعت که ببینم رویت
بعد کوچت بخدا پشت به ساعت کردم🦋🦋
باغشلا منی
روز و شب در طلبت سخت عبادت کردم
شدم از دیدهء تو مست و نوشتم شعری
به فدایت یارِ من، باز جسارت کردم
دوستت دارم و این عشق ندارد شعبه
بر سر عشقِ تو با خلق رقابت کردم
آنقدر خوب و عزیزی که برایت هر شب
از خدایم طلب اوج سعادت کردم
گر چه رفتی و ندیدی همه احساسم را
هر چه شعرست برای تو کتابت کردم
آخر از سردی رفتار تو رنجید دلم
سخت دلگیر شدم، باز نجابت کردم
گفته بودی چه کسی روز قیامت را دید؟
من برای تو به پا روز قیامت کردم
تو که از فاصله ها هیچ نمی ترسیدی
من ولی فاصله را باز رعایت کردم
چشم من بود به ساعت که ببینم رویت
بعد کوچت بخدا پشت به ساعت کردم🦋🦋
باغشلا منی
- ۱.۱k
- ۲۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط