گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی

گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی

من عاشق توام تو بگو یار کیستی

بستی میان به فتنه کشیدی ز غمزه تیغ

جانها فدات در پی آزار کیستی

دارم دلی ز هجر تو هر دم فگارتر

تا خود تو مرهم دل افگار کیستی

هر شب من و خیال تو و کنج محنتی

تو با که ای و مونس و غمخوار کیستی

تا چند گرد کوی تو گردم گهی بپرس

کاین جا چه می کنی و طلبگار کیستی

جامی مدار چشم خلاصی ز قید عشق

اندیشه کن ببین که گرفتار کیستی

#عاشقانه#خاص#شب#آرامش
دیدگاه ها (۹)

گفتی کز این جهان به جهان دگر شدمگوشم به راه تا که خبر می‌دهد...

.می‌دونی کی رو نباید از دست بدی؟ «بالّذي ينطق إسمك، كأَنما ي...

رفته... هنوز هم نفسم جا نیامده‌ستعشق کنار وصل به ماها نیامده...

.زندگی نقشایی رو بهت میده که هیچ وقت انتخابشون نکردی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط