هر شب خدایم را به چشمان تو میبازم

هر شب خدایم را به چشمان تو می‌بازم
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم
روزی به این دیوانه‌خانه می‌کشد کارم
تا چشم‌هایت اشتباه خوب من باشند
من دست از این اشتباهم برنمی‌دارم
جان کندنم دور از تو نامش زنده‌مانی بود
من زندگانی را از آغوشت طلبکارم
یک روز می‌بارم کنارت رنج‌هایم را
من ابرهای بی‌شماری در گلو دارم🦋🦋


دارخمشام نازلی دلبریم بیر احوالمی سوروش😔
دیدگاه ها (۰)

.بی من خوشی، وگرنه از آن تو می‌شدم جان می‌سپردم آخر و جان تو...

👤: قسم به فقر که حلال رنگ ایمان استقسم به نان که حروف میان ا...

دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرودهوا گرفته ی عشق از پی هوس ن...

شبے باران    شبے آتش..       شبے آئینہ و سنگم..!      ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط