هر شب خدایم را به چشمان تو میبازم
هر شب خدایم را به چشمان تو میبازم
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم
روزی به این دیوانهخانه میکشد کارم
تا چشمهایت اشتباه خوب من باشند
من دست از این اشتباهم برنمیدارم
جان کندنم دور از تو نامش زندهمانی بود
من زندگانی را از آغوشت طلبکارم
یک روز میبارم کنارت رنجهایم را
من ابرهای بیشماری در گلو دارم🦋🦋
دارخمشام نازلی دلبریم بیر احوالمی سوروش😔
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم
روزی به این دیوانهخانه میکشد کارم
تا چشمهایت اشتباه خوب من باشند
من دست از این اشتباهم برنمیدارم
جان کندنم دور از تو نامش زندهمانی بود
من زندگانی را از آغوشت طلبکارم
یک روز میبارم کنارت رنجهایم را
من ابرهای بیشماری در گلو دارم🦋🦋
دارخمشام نازلی دلبریم بیر احوالمی سوروش😔
- ۸۶۷
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط