با من دردآشنا ناآشنایی بیش از این

با منِ دردآشنا، ناآشنایی بیش از این؟
ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟

گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران
من کجا از وصل خشنودم؟ جدایی بیش از این؟

موجی و بر تکّه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی
با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟

زاهد دل‌سنگ را از گوشهٔ محراب خود
ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟

پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود
حال، تنها بندۀ عشقم، رهایی بیش از این؟

#سجاد_سامانی
#ویسگون
دیدگاه ها (۴)

خدا کند امروز، ستاره‌ی اقبالِ تو با خورشید طلوع کرده‌باشد و ...

اگه سیاه شد آسمونخزون شده بهارموناگه ستاره ای نموندتو این شب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط