نمی‌دونم چرا نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم ، ولی هر چی فکر میکنم میبینم دنیا خیلی جای کثیفی شده، قلب آدم تکه تکه میشه این صحنه هارو میبینه، چرا آخه ، واقعا چرا 😭😭

یه دختر کوچولو، شاید پنج، شش ساله، یه گوشه نشسته بود. چشم‌هاش پر اشک بود، اما صداش... صداش عجیب بود. مثل صدای گریه‌ی یه مرد بزرگ. نه جیغ می‌زد، نه ناله می‌کرد. فقط با بغض، محکم و شکسته گریه می‌کرد.

یه‌دفعه، وسط گریه‌هاش، با همون صدای خسته و لرزون گفت:
"برادرم امروز از دنیا رفت..."

همین یه جمله. همین چند کلمه... ولی انگار دنیا رو ریخت رو سر آدم.
آخه چطور یه بچه کوچولو باید اینو بگه؟ اونم با اون صدا، اون حالت، اون چشم‌هایی که انگار یه عمر درد کشیدن.

لب‌هاش می‌لرزیدن، اشکاش می‌چکیدن رو لباس خاکی‌ش. غذا را که گرفت کمی از آلامش کم شد ، این بچه ببین چقدر گشنه بوده و هم زمان درد از دست دادن برادرشو به جون می‌خرید.‌

اون فقط یه بچه‌ بود....

چقدر سنگ دل شدیم که میبینیم این صحنه ها را و نمیمیریم از درد
دیدگاه ها (۱)

یا اباعبدالله سیدالشهداء حسین بن علی🖤🏴..............#امام_عل...

چقدر خوبن اونایی که خوبی و مهربونی شون از سیاست نیست، سبک زن...

حسبی الله😐قابل توجه احمقایی که طرفدار نتانیاهو و اسرائیل هست...

#ایران_سرافرازپیروز میشی مطمئنم

فکرشو کن یه شب بهت زنگ بزنن، بگن رفیقت تصادف کرده، تو با عج...

part1🦋صدای گریه ی بی وقفه ی نوزاد خونه رو پر کرده بود ساعت د...

❤️‍🔥🔥اکیپپپ خفنمون🔥❤️‍🔥

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط