‍ ‍ از رنگِ جدایی دلِ من می ترسید
یک روز نبودی دلِ من می لرزید
هر چند مرا سخت پریشان کردی
با یادِ تو دیوانه شدن می ارزید
گفتم که همیشه عاشقش می‌مانم
پرسید، که رسم عاشقی می‌دانم؟
یکبار، به چشم‌هایِ او خیره شدم
عمری ست دراز،، در خودم ویرانم
هی سنگ زدی به شیشه ی احساسم
از وادیِ عشق، درد شد میراثم
از آن‌سرِ لحظه ها تماشایم کن
من کهنه خرابه هایِ یک احداثم...🌹❤

#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرانرم باز آمد و بگرفت در آغ...

گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آرزین گرفتار قفس ای گل گلشن...

چو لعل شکرینت بوسه بخشدمذاق جان من ز او پر شکر بادمرا از توس...

❤sahar shehim❤هم نفس، ای که با تو یک نفس عاشقمهم زبان، ای که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط