فصل گل بود دلبسته و پابند شدم

فصلِ گل بود ڪ دلبسته و پابند شدمـ ...
دگر از هرچه بهار است ، طلبڪارمـ من ...
تو فقط رهگذرۍ بودۍ و من دل دادمـ ...
شرمـ بر دل ، ڪ ز بۍ فڪرۍِ او خوارمـ من ...
گلِ مغرورِ غرورمـ، چه لگد مالِ تو شد ...
زود باید دل از این فاجعه بردارمـ، من ...
سالها سادگۍ امـ پشتِ دلمـ پنهان بود ...
باز ، پروانه و ... قربانۍِ "تڪرارمـ" من ...
سادگۍ ڪردمـ ودلبسته به "دیوار" شدمـ...
"مصلحت" بود ڪ محڪومـ به آوارمـ من ...
باید از حادثه ها دور شومـ،تا زود است ...
"ساعتِ عاشقۍ" امـ بیخود و تب دارمـ من ...
اۍ خدا سادگۍامـ را بسِتان از روحمـ ...
سالها بهرِ جهان ، نقطه ۍ پرگارمـ من ...
سوختمـ باز و ... ڪسۍ خمـ به دو ابرو نڪشید ...
گوئیا آدمڪۍنقش به دیوارمـ من ...
واۍ بر من ... ڪ هنوز از عطشِ عشق ، پُرمـ ...
یڪ جهان خواب و... به امیّدِ ڪ بیدارمـ من ؟!
دگران بۍ خبر از عشق ، ولۍ خوشبختند ...
نارَوا نیست ڪ اینگونه خودآزارمـ من ؟!
ای خدا قهرڪن اما به بزرگیت قسمـ؛
ڪ زِ دنیایِ تو رنجیده و بیزارمـ من ...
ساده لوحانه سپردمـ دلِ خود را به ڪسۍ...
عجبی نیست ڪ زندانۍِ اغیـارمـ من ...
مۍ رومـ، دورتر از شهرِ پر آشوبِ شما ...
ڪلبه اۍ در پسِ تنهایۍِ خود دارمـ من ...
#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۱)

دردا و دریغـا ڪ در این بـازۍ خونین...بازیچه‌ۍ ایـامـ، دلِ آد...

دوبـاره مۍنویسمـ...مۍ نویسمـ، از تنهاییمـ... و سڪوت پر از حر...

هرکیمه دوست ددیم دشمن جان اولدو منهدشمنیم بختیمیدی ایندی عیا...

و دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط