روزی برای خودت قهوه خواهی ریخت ، روبه روی پنجره ایستاده و همینطور که گرمای فنجانِ قهوه را تا عمقِ سلول های تنت حس می کنی ، خبرهای روز را مرور خواهی کرد و ناگهان دلت خواهد لرزید ؛ چون فراموش کرده ای به گل های پژمرده ی اتاقت آب بدهی ..
اما دلت برای کسی نخواهد لرزید ! دلتنگِ کسی نخواهی بود و افسوسِ چیزی را نخواهی خورد .
روزی تمام غُصه ها و آدم های رفته را در آسیابِ عادت ، حل کرده و فراموش می کنی هرچیز و هرکس و هر خاطره ای را که آزارت می دهد ،
و این نوعی مکانیسمِ دفاعیِ حیاتی برای سلامت و بقای انسان هاست .
گاهی لازم است که ذهن ، خاموش باشد ،
گاهی لازم است بعضی خاطره ها و آدم ها ، فراموش شوند ،
و گاهی لازم است بپذیری که دلت فقط برای گل های تشنه ی اتاقت لرزیده ، قهوه ات را بنوشی و به چیز دیگری فکر نکنی ...


‏💫فقط كسانى كه زمانِ رفتن،
در را آهسته و بى سر و صدا
می بندند، باز نخواهند گشت.💫


#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#عاشقانه_های_یاس
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

مُخَدِّر دارد آن چشمت، خمارم می کند گاهیمُسَکِّن دارد آغوشت،...

شعرها هم عاقبت در وصفِ تو عاجز شدند جانِ شاعرهای دنیا را به ...

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شدکاسه ی صبرم از این دیر آمدن ...

بار سنگین است و من کم طاقت و دنیا حسود خم شدن را عار می‌دانم...

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط