اعتماد نکن اینجا از کلاف اعتمادت کلاه میبافند برای خودت

اعتماد نکن! اینجا از کلاف اعتمادت کلاه می‌بافند برای خودت. آنقدر بلند که چشم‌هایت را بپوشاند و نبینی که تا چه اندازه غرق شده‌ای.
اینجا برای اعتماد آدم‌ها ارزشی قائل نمی‌شوند، اینجا برای آدم‌ها ارزشی قائل نمی‌شوند...
خیالت از انصافِ هیچ‌کس راحت نباشد! اینجا مدت‌هاست که اصول انسانیت را نقض کرده‌اند و هیچ‌کس به هیچ اصلی پایبند نیست. که اعتماد می‌کنی و ضربه می‌خوری و درد می‌کشی و توضیح می‌خواهی و توجیه می‌شوی. که آنقدر خسته‌ات می‌کنند تا اینکه درها و پنجره‌ها را می‌بندی، تنظیم می‌شوی روی حالت پرواز، گوش‌هایت را می‌گیری و دلت را خوش می‌کنی به امنیت ممتدِّ بی‌خبری و فریاد می‌زنی؛ هرچه باداباد! خانه‌ی هر آنکه بی‌انصاف شد آباد3
دیدگاه ها (۰)

ای دل غمدیده ...حالت بِه شود، دل بد مکن...وین سرِ شوریده باز...

هیچ پیامی آخرین پیام نیستو هیچ عابری آخرین عابرکسی مانده است...

برای درک کردن حرف های هادسون هورنت خیلی سنمون کم بود ولی زما...

My angel ( part 1 ) بی وقفه اشک می ریخت و از خیابان های خالی...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط