בو پـآرتــے
؋ـــرבآےِ بــבون تـو
پـآرتـــہ : ۱

زندگی خوبی داشتن...یه زندگی پر از عشق...
پارک جیمین و جنسو
اونا عاشق هم بودن تا زندگی بی رحمی خودشو نشون داد

جنسو سرطان گرفته بود..خیلی حالش بد بود..دکترا جوابش کرده بودن..... .
دو هفته بود جیمین جز بیمارستان جایی نبود..کنار دختر کوچولوش...
نمیخواست باور کنه پرنسس ش به همچین وضعیتی افتاده....
روی صندلی نشسته بود و به روبه روش نگاه میکرد...

یه دفعه..

از اتاق جنسو صدای داد اومد و پرستار ها و دکتر ها با عجله به سمت اتاق میدویدن...

جیمین برق از سرش پرید...

نه نه نه

سریع رفت سپت اتاق جنسو

وای...نه ... نه
جنسو..
چشاش پر شد و داد زد....عربده پسر بیمارستان رو با لرزه دراورد...

دکتر بیرون اومد...چجوری این خبرو میگفت...

جناب پارک....تسلیت میگم.... .

پسر به سمت اتاق دختر رفت
پارچه سفید چی بود روی شاهدخت کوچولوش..
اشکاش بی وقفه میریخت..
رفت و پارچه روی سرشو کنار زد

.نه..امکان نداره...
نکن با من
نکن من تحملشو ندارم...

دستای دختر افتاد

پسر داغون شد..پاشو..پاشو دور سرت بگردم..پاشو ماه کوچولوم..
نمیدونی بی تو میمیرم؟
میدونم اینا دروغ میگن...میدونم شوخیه...پاشو فداتشم
....

تشیع جنازه دو روز دیگه بود...
جیمین داغون برگشت خونه..دخترش توی سردخونه بود...

رفت توی اتاقشون...چجوری بدون تو به زندگی ادامه بدم...

رفت داخل سالن..

یکم بعد صدای هق هق هاش خونه ساکت رو گرفت..

داد بلدی زد...اخ دخترم..چرا شدی اخرین ستاره..؟..

کل خونه رو بهم ریخت

جیمین تا روز تشیع جنازه..۲۰۰ شعر برای دختر نوشت...
عشق و درد توی هر جمله پسر موج میزد...

ߊ‌ܥ‌‌ߊ‌ܩــܘ ܥ‌‌ߊ‌ܝ‌ܥ‌‌
دیدگاه ها (۲)

בو پـآرتــے؋ـــرבآےِ بــבون تـوپـآرتـــہ : ۲روزه تشییع جنازه...

سلام به همگی عروسکا متاسفانه گوشیم از دستم افتاد و سوخت..الا...

ناشناس جدیدم حرف بزنیم پرنسس ؟منتظرم https://daigo.ir/secret...

بکاتونو بدین ویژه کنم ( ایدی میدم )دقت کن به خودم ندیبا فول ...

part 6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط