چند شاتی

با بوس حل نمیشه
part 3
میدونستم گیج بازی در بیارم عصبانی میشه، برای همین کشش ندادم
+ به نظرم شعر اینطوری بهتره
از جاش بلند شد و اومد اتاق ضبط
هدفونو از رو گوشم برداشتم و بدون حرف نگاش کردم
یونگی: حقو بگیر ادب فداش؟ آره؟
سرتق بازی در آوردم
+ آره
یونگی: من نوشته بودم حقو ولش ادب فداش
+ خب به نظر من حق رو باید گرفت، نباید ولش کرد
یونگی: ولی به نظر من ادب خیلی مهم تره
+ ادب داشته باشی، نمیتونی حقتو بگیری
یونگی: الان حق تو چیه که نگرفتیش؟
+ حق من قولیه که بهم دادی و پاش واینستادی
یونگی: وایسادم
+ چطوری؟ من خودم اومدم
یونگی: گفتم همراهیت میکنم
+ خب؟ همراهیم کردی؟
یونگی: آره، پشت سرت بودم
تعجب کردم
+ واقعا؟
یونگی: آره، چون نمیدونستم کی راه میفتی، از ساعت 7 صبح جلوی خونه‌ت بودم
با ناراحتی چشمامو به زمین دوختم
اه
بازم خراب کاری کردم
الان چیکار کنم درست شه؟
ادامه دارد..
دیدگاه ها (۴)

چند پارتی

چند پارتی

چند شاتی

چند شاتی

p¹²شبیه روح بود.. شنبه رسید.. و جونگکوک وارد خونه شد.. ات سر...

آیدل خلافکار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط