تا حریر موی تو

.

تا حریر موی تو
هر صبح شاعر میشوم
گاه مستی میکنم در کوچه ظاهر میشوم
با نگاهت شعله ی ابیات را میسوزم و
در کنار برکه ات صیاد ماهر میشوم...
دیدگاه ها (۱۸)

عشق الستت را بببین، در جان نشستت را ببینگرمای دستت را ببین،چ...

یک روزهایی هست حالت بی دلیل خوب استیکجوری که انگار خدا دستت ...

.خیالم را بردی به دور دست هاآنجا که موج در دریا ته نشین می‌ش...

‏نیاز دارم که اتفاقی بیفتد و از من بپرسند: «خب بگو ببینم چه ...

چنان با ناز می آیی که حتی شاه می رقصدبه شوق دیدنت یوسف درون ...

چند ده سال بعد شده. تنها در ساحل خلوت نوشهر قدم می زنی. با خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط