- یه ریمیکس مون نشه 😉

خسرو شکیبایی یه حکایت خیلی قشنگی تعریف میکنه که میگه :

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه
تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش و نمیتونست بگه !
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم .
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن !
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو .
اینقدر بالا پایین پرید ، خسته شد خوابید .
دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب ولی الان
چند ساعته بیدار نشده .
یعنی فکر کنم بیدار شده ، دیده انداختمش اون تو ، قهر کرده
خودشو زده به خواب !

این داستانِ رفتار ما با بعضی آدمای اطرافمونه .
دوسشون داریم و دوستمون دارند
ولی اونارو نمیفهمیم ؛ فقط تو دنیای خودمون داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم . . .

#خسرو_شکیبایی
#فاطی_جوونی
#سنجاقک_سبز
#متولد_خاکستر_رویا
دیدگاه ها (۳۵)

رنج نباید تو را غمگین کند ، این همان‌ جایی‌ ست كِ اغلب مردم ...

گوشه نشین قلبمی تا ابد🥺@khaton_iraniتولدت مبارکــــ باشه ماه...

- منم . منم . منم . . . 😉🤘پولدارید ؟ نوش جونتونچهره ی زیبا د...

- نسخه کوچولو سوگند و یافتم 😍😂نوشته بود : وقتی نوجوون بودم د...

رها🍂 ماهیمون هی میخواست ی چیزی بهم بگهتا دهنشو وا میکرد آب م...

پلیس. ابلیس. part ¹⁵[ ا.ت ویو ] ایششششش این چقدر ر...

دوست پسر مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط