ما از دلگیری روزهایمان به شب پناه می بردیم

ما از دلگیریِ روزهایمان ، به “شب” پناه می بردیم ،
و از دلتنگیِ شب هایمان ، به روز …
و اینگونه بود که تمامِ جوانیِ مان ؛
در ناتمامِ یک انتظار ، “تمام” شد !
دیدگاه ها (۰)

خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و توبه دو نقش و به دو صورت ب...

#من_غدیری_ام #عید_غدیر #فقط_حیدر_امیرالمومنین_است #غیر_علی_...

مرا بگیر و ببر تا سکوت و تنهایی …مرا بگیر و ببر هرکجا که آنج...

دردناک‌ ترین بخش ماجرا این‌جا بودکه ما تا بلندترین پرتگاه ها...

ما ازدلگیری روزبه شب پناه بردیم وازدلتنگی شب به روز…اینگونه ...

در تمام شب چراغی نیست.در تمام روز نیست یک فریاد.چون شبان بی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط