استوری عاشقانه میبینم صورتمو تو آیینه
آینه میگه تو همونی که یه روز میخواستی خورشیدو با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونه ات شده داری بی صدا تو قلبت میمیری

میشکنم آینه رو تا دوباره نخواد از گذشته ها حرف بزنه

آینه میشکنه هزار تیکه میشه اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکسا با دهن کجی بهم میگن چشم امیدو ببر از آسمون

روزا با هم دیگه فرقی ندارن بوی کهنگی میدن تمومشون


#فرهاد_مهراد
یه‌سری دردا هست که حتی نمیتونی بری جلو آیینه درباره‌شون با خودت حرف بزنی؛
چون خجالت میکشی.
از جاهایی که نرفتی و روزایی که نخندیدی تا دوست‌داشتنایی که تجربه نکردی و همه روزایی که از هم‌سن و سالات عقب بودی...

.

@boof_graphy
دیدگاه ها (۱)

پادکست صدای شما قسمت۲

استوری عاشقانه مرحم

استوری عاشقانه دونه

استوری عاشقانه گمونم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط