ما در میان آیینه بودیم
از سال های خاطره
یک عمر می گذشت
با ترک اسب
در شب پایان
من در میان آیینه می رفتم
او در میان آیینه می ماند


#آسمان_لاجوردی
#فکر_و_ذکر
#جاودانگی
#سیده_نورسمااا
دیدگاه ها (۰)

«وما یعلم جنود ربک الا هو»هیچ کس جز پروردگارت لشکریان او را ...

‌‌تو تشنه باشیآب ها سراغ تو می آینداگر آب نمی یابیمشکلی در ب...

من فقط نگاهش میکردماین همه زیبایی در کهکشان چشم هایشکجای خلق...

اگر به راستی همه‌چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و مع...

روزهایی هست که دنیا شبیه یک قصه می‌شود؛آسمان با ابرهای نرمش ...

.- یاد ها رفتند و ما هم می رویم از یادها .کی بماند برگ کاهی ...

سالیانی پیش ، ما رقص بی وقفه بودیم در تمام میدان های شهر ، م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط