آیا شود که درد دل ما دوا کند
آیا شود که دردِ دل ما دوا کند ؟
فکری برای غصه ی دیرین ما کند
تکرارِ نامِ او شده ذکرِ مدامِ من
یکبار هم بیاید و من را صدا کند
زنجیر کرده موی خودش را به پای دل
آه از شبی که حلقه ی گیسوش وا کند
هرگز نبود باورم اینگونه بی هوا
من را به چشمهای خودش مبتلا کند
فرمود بین رفتن و ماندن مخیرم
از خود چگونه خواست که من را جدا کند؟
غمهای بی حساب نصیبم شده است و کاش
آید کسی برای من و دل دعا کند
زاهد به طعنه گفت که طاعت نمی کنی؟
گو آنکه عاشق است مبادا ریا کند🦋🦋
دلتنگتم و آخر روزی از این بیقراری و دلتنگی میمیرم🖤💔
فکری برای غصه ی دیرین ما کند
تکرارِ نامِ او شده ذکرِ مدامِ من
یکبار هم بیاید و من را صدا کند
زنجیر کرده موی خودش را به پای دل
آه از شبی که حلقه ی گیسوش وا کند
هرگز نبود باورم اینگونه بی هوا
من را به چشمهای خودش مبتلا کند
فرمود بین رفتن و ماندن مخیرم
از خود چگونه خواست که من را جدا کند؟
غمهای بی حساب نصیبم شده است و کاش
آید کسی برای من و دل دعا کند
زاهد به طعنه گفت که طاعت نمی کنی؟
گو آنکه عاشق است مبادا ریا کند🦋🦋
دلتنگتم و آخر روزی از این بیقراری و دلتنگی میمیرم🖤💔
- ۱.۱k
- ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط