سناریو

⋆وقتی بچتون میگه چرا مامان دیشب داد میزد
p1

نامجون
نامی: عامممم مامان خودت؟
_آله دیگه مامانی چلا جیگ کشید؟(اره ویگه مامانی چرا جیغ کشید؟)
نامی: خب...مامان از تخت افتاد
_نمیشه چه اونطولی باید فگط یه بال جیگ بکشه(نمیشه که اونطوری باید فقط یه بار جیغ بکشه)
نامی: نگا نگا من هی میگذاشتمش بالا هی اون میافتاد
_اها ولی بازم بابا...
ا.ت: بازم چی؟کمرم کلی درد گرفت هی افتادم باز نداره
_چشم
نامی: فک کنم مامان عصبانیه(اروم)
_اره احتمالا(اروم)


جین
بچه تو قدر فضولی بعدش این صدا مال مامان نبود مال همسایس
+من خودم شنیدم
جین: پسر گلم اگر مامان چیزیش بشه من اولین نفر کنارشم قول میدم اذیت نشه
+نمیشه باید از خود مامان بپرسم(دوید سمت ا.ت)
جین: ا.ت همسایه جیغ می‌کشید دیگههههه(داد تا ا.ت بفهمه)
ا.ت: خدا ذلیلت کنهههههههه(داد تا جین بشنوه)
+مامان دیشب شما جیغ میکشیدی؟
ا.ت: نه مامان جان همسایه بود...خدا لعنتت کنه جین(اروم)

یونگی
ا.ت: منو میگی مامان؟
=اره دیگه هی ددی ددی هم میگفتی..‌ددی بود نمیدونم...دری؟ددی؟دودی؟
ا.ت: حالا بیا درستش کن آقای ددی(اروم)
یونگی: دخترم ما داشتیم یه بازی میکردیم شعر میگفتیم بعد هر کس اشتباه میگفت لپشو میاس بکشیم فک کنم من لپ مامانو خیلی محکم کشیدم
=مثلا چه شعری
ا.ت: عام مثلا...
یونگی: مثلا کمری دولا داره اخلاقی زیبا داره
ا.ت: خاک تو سرت(ریز خنده)
=دیگه چی
یونگی: دیگه...
ا.ت: ضبط صدا کار منه_پخش اون شاهکار منه_ضربه نزن به دستم_ببین چقدر نو هستم
=اوووو چه چیزایی بلدید بابا یکی دیگه بگو
یونگی: بسم‌الله..عام...یک و یک و یک سه پایه.یوزپلنگ تو کوهپایه
=عومم جالبه شما این شعرا رو از کجا بلدید
ا.ت: یا دونگی برو صبحانه بخور اینقدر سوال نپرس
=باشه مامی(رفت)
ا.ت و یونگی بعد از رفتن دونگی شل شدن و با مشت زدن قدش
یونگی: سخت بود ناموصا(خسته)
ا.ت: اره خدایی(خسته)
[وقتی نمیدونی چی بنویسی بدی یه مشت فیک خون بخونن میشینی شعر بچگونه در میاری...اححح خدا خودت کمکم کن]

جیهوپ
ا.ت: داد؟
>اره تازه بابا هم میگفت سک_سی لیدی یححح
ا.ت زد زیر خنده و سر دخترشو ناز کرد بهتر بود هر چه سریع تر یه فکری به حال این اوضاع بکنه شاید الان معنی سک_سی رو ندونه ولی بعدا داستان میشه
ا.ت: دخترم به مامان قول بده نیای پشت در اتاق ما بخوابی
>ولی من میخوام کنار شما باشم
ا.ت: خب بیا کنار ما ولی پشت در نخواب
>باشه مامان(رفت پیش عروسکاش)
ا.ت: اینجوری بهتره حداقل منن اینقدر اذیت نمیشم
هوبی: فک کردی ازت میگذرم؟
ا.ت: یا خدا...جنی مگه
هوبی: بیبی گرل دفعه بعد سولی رو میبریم پیش خالش چون بابایی خیلی با مامانی کار دارن(گرفتن کمر ا.ت)
50❤️
دیدگاه ها (۵)

مخاطب دار😏😉💋

نظرررررررررررررررر

اولین بیست و چهار ساعت...با یک روانی!

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

⁴⁷پنج سال بعد...... ا/تم:وسایلتون رو جمع کردید؟ ا/ت: اره م:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط