با صدای رومخ ساعت از خواب بیدار شد کش و قوسی به خودش داد

با صدای رومخ ساعت از خواب بیدار شد کش و قوسی به خودش داد و از روی تخت بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی رفت بعد از انجام دادن کار هاش به سمت کمد لباس هاش رفت استایل مشکی همیشگیش رو پوشید و ویالنش رو برداشت از اتاق بیرون رفت
"بیا صبحانه بخور"
و باز هم صدای رو مخ مامانش
"گرسنه نیستم"
کوتاه جواب داد
"فکر نکنم برات حق انتخاب گذاشته باشم بهت گفتم باید بخوری"
آهی از کلافگی کشید و سر میز نشست میدونست نمیتونه با مامانش مخالفت کنه بعد از خوردن دوتا لقمه بلند شد و سمت در رفت کفش اسپرتشو پوشید و به سمت کلاسش حرکت کرد
وقتی به در کلاس رسید دست هاش رو مشت کرد تا حداقل کمی از استرسش کم بشه از اینکه کلاسش خصوصی نبود متنفر بود چون هرروز باید کلی آدمو تحمل میکرد
در کلاس رو باز کرد و وارد شد دلهره ی عجیبی داشت البته براش عادی بود
"سلام جونگ کوک"
جیمین پر انرژی گفت و جونگ کوک در جواب سلام آرومی گفت از اینکه بقیه باهاش صحبت میکردن بدش میومد روی یکی از صندلی ها نشست و آهی کشید ایرپادش رو زد و سعی کرد تا اومدن معلم خودشو سرگرم کنه که یهو در با شتاب باز شد و یه پسر خیلی پر انرژی وارد شد
"سلام به همه من اومدمممم"
همه سرهاشون رو سمت اون پسر چرخوندن و جواب سلامش رو دادن ولی جونگ کوک سرش رو بی تفاوت به سمت گوشیش چرخوند
"من تهیونگم....کیم تهیونگ"
"به کلاس ما خوش اومدی تهیونگ من پارک جیمینم"
آه چقدر صحبت هاشون رو مخ جونگ کوک بود که معلم وارد کلاس شد و همه ساکت شدن
"سلام بچه ها من جانگ هو هستم معلم ویالنتون"
دیدگاه ها (۶)

بالاخره اون کلاس فاکی تموم شد و جونگ کوک میتونست برگرده خونه...

منتظر رمان جدید باشید🫶🏻🙃رمان عشق برفیsnow love ❄♡تهکوکـ♡#کیو...

با حرف زدن سعی کردن حداقل کمی از دلتنگیشون رو برطرف کنن که د...

رمان عشق و نفرتپارت4جونگ کوک از شرکت برگشت ات: سلامجونگ کوک ...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط