صدایت را جرعه جرعه می نوشم

#صدایت را جرعه جرعه می نوشم
مستانه سبز می شوم و شاخ و برگ می دهم
جوانه ها دهان می گشایند
و نام تو را می خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب های صدا

چشمانم را می بندم
و تن به صدایت می سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می شود

تمام آبشاران را واداشته ای
با هیاهو بریزند
تا صدایم به گوشت نرسد
تمام جنگل ها را واداشته ای
برگ هاشان را به صدا درآورند
تا صدای مرا نشنوی
تمام پرندگان را
به آواز خواندن واداشته ای
تا صدای من گم شود
مدام حرف میزنی
تا من حرفی نزنم

می ترسم در حسرت تو بمیرم
و تابوتم بر نیل روان باشد
و امواج نیلگون
مرثیه خوان ناکامی من باشند
نمی خواهم افسانه سرایان
دلشان بسوزد
و روزی مرا
در افسانه ها به تو برسانند...
#زیبا
دیدگاه ها (۲)

#شبی که آواز نی تو شنیدمچو آهوی تشنه پی تو دویدمدوان دوان تا...

#اگرچه، در تصویرِ توی قاب-لبخند می‌زنم اما،این شعر؛اِلِما...

#وقتی که نیستییک چیز دنیا کم است...مثلِ یک خنده،یک بهار یا؛ ...

#مرز میان خواب و بیداری رامی‌شناسی؟همان نقطه‌ای که در آنهنوز...

دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط