درین حصار ، ز درماندگان چه کار آید
که زیرکان ، همه در کار خویش حیرانند
درین صحیفه ، چنان رمزها نوشت قضا
که هر چه بیش بدانند ، باز نادانند
بکاخ دهر ، که گه شیون است و گه شادی
بمیل گر ننشینی ، بجبر بنشانند
ترا بر اوج بلندی ، مرا سوی پستی
مباشران قضا ، میزنند و میرانند
پروین اعتصامی
دیدگاه ها (۰)

ما از امیدها همه یکجا گذشته ایماز آخرت بریده ز دنیا گذشته ای...

آواز پر طمطراق/ تاج با شعر سعدی غوغایی به پا کرده که کل اروپ...

خبر نیافته ز انجام کار خود صائبز غفلت است در آغاز کار خندیدن...

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتنتأثير اختران شما نیز بگذردسیف ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط