بالاخره یکیمون کم میاره.
بالاخره یا تو کم میاری و برمیگردی
یا من دست از نوشتن واسه تو میکشم و میرم مث بقیه آدما به زندگیم میرسم شباهم تا صب با فکرت بیدار نمیمونم اسمتم پیش کسی نمیارم عصن پنجشنبه ها نمیرم جای همیشگیمون منتظرت بمونم
آخرشم میرم خودمو میسپرم به کــ سی ک قرار نبود بیاد به جای تو.
آخرشم میشم خانوم خونه ی کــ سی ک دوسش ندارم.
آخرشم مامان بچه ایی میشم ک تو باباش نیستی.
آخرشم حسرت داشتنت میمونه به دلم.
اه چقد فکر کردن به همه ی اینا برام زجر اوره.
من خانوم خونه هیشکی غیره خوده نامردت نمیشم.
من میشینم گوشه ی اتاقم شبا تا صب برات مینویسم.
با اینکه میدونم الان منو یادت نمیاد میدونم دلت بامن نیست میدونم همرو میدونم ولی من حتی نمیتونم تو فکرم کـسیو ب جات بیارم چه برسه ب اینکه بخوام تو واقعیت یکیو تو زندگیم راه بدم.-
دیدگاه ها (۳)

بهش گفتم وقتي باهات اشنا شدماولين چيزي كه بهش اشاره كردم اين...

بچه که بودم فکر می کردم پدر و مادرها مثل ساعت شنی هستندتمام ...

🍃عادت بدی داشت!!!تا تقی به توقی می خورد می گفت کاری نکن تنها...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۹

گــــربهـ وحــــ☆ــشی p⁴ویو نویسنده: همنجور داشتن حرف میزدن ...

#درخواستی#دوپارتیوقتی........ تو منشی ای با ملیت ایرانی در ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط