فصل دو من هفت ددی دارم❤🚫

#part_61

تقلا میکردم تا ولم کنه اما نه اون امونم میداد نه خنده تا حداقل خواهش کنم...

مطمئن بودم اگه یکم دیگه ادامه بده دستشوییم بریزه و آبروم به باد بره خواستم چیزی بگم اما با حس فشار مثانه نهههه بلندی گفتم

یه لحظه ولم کرد که با پا محکم توی دیکش کوبیدم که از مبل پایین افتاد و من به سمت دستشویی هجوم بردم.

*.سوم شخص.*

با خنده به کوکی که حالا روی زمین ولو بود نگاه میکردند و سعی می‌کردن خندشون رو پنهان کنن

با بلند شدن قهقه نامجون و جین همه به خنده افتادن که بعد چند ثانیه هانا گفت:باورم نمیشه این ماروین چند وقت پیش باشه

جیمین:یااااا ماروین نه هیولا

_بهههههههههه منننننننن نگووووووووو هیولااااااا وگرنهه به فاکتتتتتتت میدمممممممم

با شنیدن صدای ماروین که از توی دستشویی داد میزد باعث شد بار دیگه همه به خنده بیوفتن

اما امان از قلب هایی که برای تک پسرشون به لرزه در اومده بود و احساس عذابی که قرار نبود دست از سرشون برداره

مطمئنا فکر همشون یکی بود کاش زودتر پیداش میکردم....

نویسنده #ANIL
@dady__2021
دیدگاه ها (۱)

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

من هفت تا ددی دارم❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط