..love or lust.. Part19

☆عشق یا هوس★ [Part¹⁹]
داشتم از درد به خودم می پیچیدم و لونا فاز بچگونش بالا زد و کم بود بزنه زیر گریه...
.
(ویو لونا)
_فلش بک
داشتم با ذوق بی المو نگا میکردم و غرق بوسه های کاپلش بودم که یهو میسو با صداش منو از گرداب افکار کثیفم بیرون کشید...
(همون مکالمه،تو پارت های قبلی هست)
بعد کلی غیبت در مورد اون مرتیکه هول حالا احساس سبکی تو قفسه سینم شدت گرفت و همراه با خودش احساس خونکی لذت بخشی رو به جا گذاشت..
برگشتم تا از جاهای مورد علاقم جا نمونم..خدا میدونه که چقدر دلم می خواد تمام وقتمو صرفشون کنم... این هوس
بی پایانه ای برای من بود...
صدای حرف زدنای آروم میسو با شخص پشت گوشیش پس زمینه فیلم دیدنمو خراب میکرد...
لحضه ای دیگه جز صدای بالا رفتنش از پله ها چیزی نشنیدم و منم دیگه بیخیالش شدم
.
بوسه های خیسش شدت می گرفتن و با حس درخواست بیشتری که به ادم میدادن تا گردن و قفسه سینه پیش می رفت و کم کم با در آوردن لباساشون دیگه تحمل نکردم و بالشتکی که مثل موچی تو دستام فشرده شده بود رو جلوی صورتم گرفتم و جیغ های خفیفم کل خونه رو ورداشته بود و هردفعه بیشتر میشد و از شدت خجالت دیگه نتونستم به تماشا کردنش ادامه بدم پس تصمیم گرفتم کانالو عوض کنم... هوفففف(ذوق)
خجالت راه گلومو گرفته بود با حس خرذوقی درونمو قل قلک میداد و بغل گوشم زمزمه میکرد و با لمس ریزش روی قفسه سینم بهم پیشنهاد دوباره دیدن بی ال دیدن رو میداد...
.
درگیر سرکوب کردنش بودم که یعدفه میسو
رو دیدم که با قیافه درهم رفتش با عجله از پله ها پایین میومد و چین های لباسش یهو باعث شد چیزی که عجیب جلب توجه میکرد رو ببینم و با سرشونه های سفید لختش برخورد کنم.. برخلاف موهاش و حالت دارک جذاب چهرش بدن سفید قشنگی داشت دقیقا برخلاف پوست گندمی من بودن...
باعجله وارد آش پز خونه شد و چند تا کوکی رو از یخجال در آورد و دوتاشو گذاشت دهنش و سومی و چهارمیش رو تو یه دستش نگهر داشته بود.. میخواستم اعتراض کنم و بگم برای منم کوکی نگهر داره اما باعجله کفش هاشو پاش کرد و گف که قراره بره پیش باباش ...
معلوم نیست بازم چقدر تو غمار باخته هوففف مرتیکه عوضی داره میسو رو از درون مثل کنه سگ می خوره هوففففف ولش بیخیال..
.
(چند مین بعد)
چند مین گذشته بود و از درد معدم پاشدم و رفتم سره یخجال و هرچی دستم اومد برای پختن ناهار ورداشتم و شروع کردم شستن فل فلا و گوجه گیلاسی و هویجا.. و بعدش رفتم سراق مواد اصلیش و بعد خورد کردن سوسیساو سیرا و فل فلای قرمز تند تیزم.. یهو با چاقو دستمو بریدم و فورا زیر آب گرفتمش و بعد چسب زخم زدن به انگشتم رفتم سراق خوده نودل و بعد گذاشتم تو آب تا وقتی که من سوس سویا و سوی تند رو امادا کنم و با بقیه موادم مخلوصش کنم اماده بشه....
نودلم پخت و با سوسش مخلوطش کردم و سهم میسو رو تو ظرف ریختمو گذاشتم یخجال تا وقتی اومد اگه گشنش بود بخوره...
.
شروع کردم به خوردن نودل سیام..
(یه غذا کره ایه)
پاشدم رفتم سوس سویا بیارم و با نودلم ازش لذت ببرم که یهو با صدای گوشیم سرجام خوشکم زد... یه پیام ناشناس بود ..
شیشه سوس سویا رو روی میز گذاشتم و قفل گوشی مو باز کردم
( پیام ناشناس)
روز خوبیه مگه نه!؟
.
هوففف باز کی قراره استکاریمو کنه؟!... اول اون مرتیکه منحرف تو شرکت و حالا این یا رو.. وایسا ببینم نکنه خودشه؟!(تو پارت های قبلی هست)
برای مطمعا شدنم جوابشو دادم
لونا: اره.. خب که چی؟...تو بازم کدوم خری هستی؟!...یه استاکر جدید؟!..
:..شاید..ولی اینقدر بیکار نیستم دنبالت راه بیوفتم..
لونا: پس مزاحم نشو خدافظ استاکر کوچولو
:..سس تند روبهت پینهاد نمی کنم با نودل سیاه ترکیب خوبی نداره
با برخورد چشمام به صفحه گوشیم یهو انگار رو سرم اب یخ ریختن..ا..او. اون داره منو تماشا میکنه!.. لعنتت!! این یارو چجوری؟!کی؟! تونسته بود دوربین تو خونه جاساز کنه؟!!!
:..ترسیدی؟!..می دونستی وقتی میترسی چهرت زیبا تر میشه..(مرموز)
لونا:تو کی هستی؟!.. لعنتی تو چجوری تو خونم نفوظ کردی؟!!
:.‌. برای فهمیدنش دیگه خیلی دیره کوچولو
لونا:از کیه؟!..لعنتی از کییی؟!!
:..حتی بگمم نمی تونی دوربینو پیدا کنی چون دور بینی وجود نداره که بخوای دنبالش بگردی
لونا:یعنی چی؟..پس چجوری میفهمی دارم چی کار میکنم؟!.. حتی میدونی دارم از سس تند استفاده میکنم!
...:
لونا:لعنتی با تو ام!
:.. به راحتی با خوندن پروندای که به شرکتت موقعه استخدام دادی کاملا میشد حدس زد داری چی کار میکنی...اینقدر احمق بودی که فکر کردی میتونی با وارد کردن حساسیت های غذاییت و خصوصیاتت میتونی میون اون همه رقیب تو شرکت خاص باشی... یه احمق به تمام معنا..
لونا:ازت بخاطر این کارتم دیگه شده شکایت میکنم لعنتی!
....:
《ادامه دارد》
دیدگاه ها (۲)

‌⛲️ ‌‌ ♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ️    ˡᶦ...

..love or lust.. Part20

‌  ‌⛲️ ‌‌ ♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ️   ...

‌⛲️ ‌‌ ♡ ㅤ  ❍ㅤ    ⎙ㅤ     ⌲  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ️    ˡᶦ...

Part:15________________________________لونا رفت سمت اتاقش و ...

my baby girlPart;33season;2________________________________ل...

ویو ات :در که باز کردم یه مرد جذابند بلند بود وای تتوهاش وای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط