آدم را عقل باد در بدن

آدمي را عقل بايد در بدن
ورنه جان در كالبد دارد حمار
بس بگرديد و بگردد روزگار
دل به دنيا درنبندد هوشيار

اي كه دستت مي رسد كاري بكن
پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
اينكه در شهنامه ها آورده اند
رستم و رويينه تن اسفنديار

تا بدانند اين خداوندان ملك
كز بسي خلق است دنيا يادگار
اينهمه رفتند و ماي شوخ چشم
هيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار

اي كه وقتي نطفه بودي بي خبر
وقت ديگر طفل بودي ، شيرخوار
مدتي بالا گرفتي تا بلوغ
سرو بالايي شدي سيمين عذار

همچنين تا مرد نام آور شدي
فارس ميدان و صيد و كارزار
آنچه ديدي برقرار خود نماند
وينچه بيني هم نماند برقرار
دیدگاه ها (۱)

آخر پاییز شد و همه دم میزننداز شمردن جوجه ها ...!اما تو بشما...

اگر روزی دختری داشته باشم ...‌‌اگر روزی دختری داشته باشم قبل...

کوه پرسید ز رودزیر این سقف کبودراز ماندن در چیست ؟ گفت : در ...

متن :مولاناخوانش :#صحرا_کلهرمُشک:ناف آهوی خطائی است و عربان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط