«قدم بر راه خویش بگذار، حتی اگر دیگران جهتِ نگاهشان را از تو بردارند »
قرار نیست جهان، تو را با نسخههای پیشساختهاش بسنجد.
تو را با عیارِ اصالت خویش باید سنجید؛
با آن جغرافیای منحصر بهفردی که در درونت ساختهای،
نه با نقشههای فرسودهای که دیگران بهدست دارند.
جهان، قرنهاست که تکرار را تحسین میکند
با مترهایی در دست
و معیارهایی که جز تقلید، ثمری ندارند.
اما تو که در آگاهی، معنا را می پروری
و بیآنکه فریادی بر زبانت باشد،
حضورت را به جهان تفهیم میکنی—
خطِ خودت را نگه دار،
ولو آنکه ردّی از دیگران بر آن نباشد.
اگر راهی میروی که از نگاه جمع عجیب است
و اگر صدایی در سرت، گاهی با سکوتها ناسازگار است،
دلیلش این نیست که تو بیراهه میروی
دلیلش آن است که بذری متفاوت کاشتهای
در خاکی که سالهاست هیچکس شهامت زیرورو کردنش را نداشته.
نترس اگر جهان، زبانِ تو را دیر بفهمد.
خاموش باش، اما پیگیر
و زیستن را به رسمِ خویش ادامه بده؛
زیستنی که در آن، صدای “تو” خاموش نشود
میانِ صدها پژواکِ بیهویت.
در فرجام، کفه ی ترازو به سودِ اصالت، سنگین تر میشود نه به آنانی که شبیهتر بودند؛ بلکه به آنانی که شجاعتر زیستند.
پس در مسیر خویش بمان؛ اگرچه تنها، اگرچه خلافِ جریان، اگرچه آهسته—امّا استوار
همانگونه که باید باشی…❤
من آدمهای قوی و محکمِ زیادی را میشناسم که دوست دارند
در اوج تکیه گاه بودنشان برای دیگران،
اما کسی باشد یک لیوان چای داغِ آرامش برای خود آنها بریزد و بگوید:
"غمت نباشهها! همه چیز درست میشه..."
همین آدم های قوی که هیچوقت بخاطر مأموریت ویژه شان در این دنیا که
دلخوشی و آرام جانِ خیلی ها بودن است از غمهای خود دم نمیزنند، گلایه نمیکنند، بیتابی نمیکنند
اما سنگ صبور دردهای دیگرانند...
همین آدمهای مهربانِ همیشه قوی که وجودشان برکت است...
آنهایی که کمتر اورا را میشناسند همیشه میگویند خوش به حالت!
فکر میکنند آرامش او و شادی شان نتیجهى بیخیالیهاست.
فکر میکنند آنها بلدند دنیا را ندیده بگیرند
به خیالشان میرسد بدیها را حس نمیکنند. آنها فکر میکنند دیوار شادی آنها به اندازهی صدای خندههایشان بلند است.
اما کسانی هستند که بیشتر او. را میشناسند
بیشتر در کنار او. بودهاند و یا عمیقتر او را دیدهاند. آنها میفهمند و میدانند که بدیهای دنیا را خوب دیدهاند .
میبینند ناراحتیهایی را که روی دلشان سنگینی میکند را بلدند با چند تا خندهى بلند از سرزمین قلبشان بیرون کنند
آنهایی که او را بیشتر بشناسند حساب نفسهای سنگین شدهاش را دارند و میبینند که گاهی با تهماندهى امید، تاریِ چشمهایش را پاک میکند
آنهایی که او را بهتر میشناسند خوب میدانند همیشه قاعدهها برعکس است:
آدمهایی که زیاد میخندند،
زیاد نمیخندند.
آنهایی که دوست زیاد دارند،
دوستهای کمی پیدا میکنند و آنهایی که میخواهند غمگین به نظر برسند غمهای کوچکتری دارند.
اصلا
قدر شادی را کسانی میدانند که قلب سنگینتری از رنجها داشته باشند..
.. قلبهای سمتِ خدا...👌❤️
قرار نیست جهان، تو را با نسخههای پیشساختهاش بسنجد.
تو را با عیارِ اصالت خویش باید سنجید؛
با آن جغرافیای منحصر بهفردی که در درونت ساختهای،
نه با نقشههای فرسودهای که دیگران بهدست دارند.
جهان، قرنهاست که تکرار را تحسین میکند
با مترهایی در دست
و معیارهایی که جز تقلید، ثمری ندارند.
اما تو که در آگاهی، معنا را می پروری
و بیآنکه فریادی بر زبانت باشد،
حضورت را به جهان تفهیم میکنی—
خطِ خودت را نگه دار،
ولو آنکه ردّی از دیگران بر آن نباشد.
اگر راهی میروی که از نگاه جمع عجیب است
و اگر صدایی در سرت، گاهی با سکوتها ناسازگار است،
دلیلش این نیست که تو بیراهه میروی
دلیلش آن است که بذری متفاوت کاشتهای
در خاکی که سالهاست هیچکس شهامت زیرورو کردنش را نداشته.
نترس اگر جهان، زبانِ تو را دیر بفهمد.
خاموش باش، اما پیگیر
و زیستن را به رسمِ خویش ادامه بده؛
زیستنی که در آن، صدای “تو” خاموش نشود
میانِ صدها پژواکِ بیهویت.
در فرجام، کفه ی ترازو به سودِ اصالت، سنگین تر میشود نه به آنانی که شبیهتر بودند؛ بلکه به آنانی که شجاعتر زیستند.
پس در مسیر خویش بمان؛ اگرچه تنها، اگرچه خلافِ جریان، اگرچه آهسته—امّا استوار
همانگونه که باید باشی…❤
من آدمهای قوی و محکمِ زیادی را میشناسم که دوست دارند
در اوج تکیه گاه بودنشان برای دیگران،
اما کسی باشد یک لیوان چای داغِ آرامش برای خود آنها بریزد و بگوید:
"غمت نباشهها! همه چیز درست میشه..."
همین آدم های قوی که هیچوقت بخاطر مأموریت ویژه شان در این دنیا که
دلخوشی و آرام جانِ خیلی ها بودن است از غمهای خود دم نمیزنند، گلایه نمیکنند، بیتابی نمیکنند
اما سنگ صبور دردهای دیگرانند...
همین آدمهای مهربانِ همیشه قوی که وجودشان برکت است...
آنهایی که کمتر اورا را میشناسند همیشه میگویند خوش به حالت!
فکر میکنند آرامش او و شادی شان نتیجهى بیخیالیهاست.
فکر میکنند آنها بلدند دنیا را ندیده بگیرند
به خیالشان میرسد بدیها را حس نمیکنند. آنها فکر میکنند دیوار شادی آنها به اندازهی صدای خندههایشان بلند است.
اما کسانی هستند که بیشتر او. را میشناسند
بیشتر در کنار او. بودهاند و یا عمیقتر او را دیدهاند. آنها میفهمند و میدانند که بدیهای دنیا را خوب دیدهاند .
میبینند ناراحتیهایی را که روی دلشان سنگینی میکند را بلدند با چند تا خندهى بلند از سرزمین قلبشان بیرون کنند
آنهایی که او را بیشتر بشناسند حساب نفسهای سنگین شدهاش را دارند و میبینند که گاهی با تهماندهى امید، تاریِ چشمهایش را پاک میکند
آنهایی که او را بهتر میشناسند خوب میدانند همیشه قاعدهها برعکس است:
آدمهایی که زیاد میخندند،
زیاد نمیخندند.
آنهایی که دوست زیاد دارند،
دوستهای کمی پیدا میکنند و آنهایی که میخواهند غمگین به نظر برسند غمهای کوچکتری دارند.
اصلا
قدر شادی را کسانی میدانند که قلب سنگینتری از رنجها داشته باشند..
.. قلبهای سمتِ خدا...👌❤️
- ۱.۹k
- ۲۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط